دوباره عهدم را نسبت به هرروز نوشتن و پست وبلاگی, شکستم.
من هرچقدر هم موضوعی را دوست داشته باشم, از عهد شکن بودنم کم نمی کند.
آره, من آدم عهدشکنی ام,
اما بدتر از عهدشکنی و زیر قول زدن, ناامیدی بعدشه.
یه جایی بعد بارها عهدشکنی,وقتی یک روز می نویسی و دوباره یک هفته خبری ازت نیست و این روزانه نویسی را به هم می زنی, این ناامید درونت بلند می شود و شروع میکند به غر زدن:
+ تو این کاره نیستی
+ بکش کنار بابا تو هم. فکر کردی اینجوری نویسنده میشی؟ یه روز می نویسه بعد میذاره دوهفته بعد
+ اصلا باید بذاریش کنار کلا .
+ فایده نداره
+ شاید برای این کار ساخته نشدی؟؟؟
+ تو آدم نمیشی
و هزاران غر از این دست.
اینجاست که کار سخت میشه.
نباید تسلیم این ناامید غرغروی درونت بشی وگرنه کارت ساخته است.
حتی اگرم عهد شکنی کردی(که باید برای این مسئله هم فکری بشه) باید دوباره بلند شی و شروع کنی, باید پافشاری و سماجت داشته باشی, و فقط انجامش بدی.
البته که من این روزها که پست وبلاگ نذاشتم, نوشتن ام تعطیل نبوده, یادداشت روزانه ام رو مرتب داشتم, داستان نوشتم, پست اینستاگرام و
اما خب به عهدم برای تولید محتوای وبلاگی پایبند نبودم, خیلی خب. حالا باز آمدم که سماجت کنم و دوباره شروع کنم که بگویم توبه ! از این به بعد هر روز می نویسم و پست اش میکنم !!!
این هم قسمتی از نوشته ای در سایت شاهین کلانتری, استاد تولید محتوا:
(که خیلی بهتر از من این موضوع رو گفتن)
۶ عذاب وجدان دور افتادن از تمرین و خجالت از شروع دوباره جوگیر میشوید، تصمیم میگیرید از فردا روزی هزار کلمه بنویسید، دو سه روز، یا حتی دو سه ماه مینویسید. اتفاقی میافتد، دو سه روز، یا حتی دو سه ماه از نوشتن دور میافتید. و بعد مکافات شروع میشود. یادتان هست وقتی بچه بودیم و خرابکاری میکردیم، برای حضور در جمع خجالت زده میشدیم و توی اتاقمان قایم میشدیم. اینجا هم چنین اتفاقی میافتد. خجالت میکشیم دوباره پیش نوشتن برگردیم. احساس میکنیم دل نوشتن را شکستهایم و به عهدمان جفا کردهایم. بسیاری از علاقهمندان نویسندگی به خاطر همین شرم شروع دوباره برای همیشه نوشتن را کنار گذاشتهاند. اما شما از آنها نباشید. روی نویسنده باید سنگ پای قزوین باشد! صد البته که نوشتن مهربان است. هزار بار هم که به اون بیمهری کنید دوباره آغوش گرمش را به روی شما میگشاید! (جملۀ باسمهای)
درباره این سایت